تاریکی
تاریکی => ظلمت
تازیانه
اشاره
تازیانه : تابیده چرمی یا غیر چرمی برای مجازات خطاکاران و غیر آن
تازیانه، تابیدهای چرمی یا ریسمانی است که برای راندن چارپایان، تنبیه خطاکاران و مانند اینها از آن استفاده میشود و به آن شلاق و قَمچی نیز
گفته میشود.[1] در عربی با چند واژه از آن یاد شده است؛ از جمله: 1. «سَوْط» که در اصل به معنای مخلوط کردن چیزی با چیزی است[2] و به تازیانه از آن جهت سوط گفته شده که هنگام اصابت به پوست، با آن مخلوط میشود[3] یا از آن رو که بر اثر اصابت به پوست، خون با گوشت مخلوط میگردد.[4] 2. مِجلَدَه یا مِجلاد که از ریشه «جِلْد» به معنای پوست گرفته شده است[5] و به تازیانه زدن جَلْد گفته میشود[6]، بدان جهت که تازیانه به پوست بدن میرسد یا بدان سبب که تازیانه از پوست ساخته میشده است.[7] واژه جَلْد در اصطلاح فقه و متون دینی بر کیفری خاص که برای برخی جرایم معین شده، اطلاق میگردد.[8]
در قرآن از تازیانه یک بار با واژه «سَوْط» سخن به میان آمده:«فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب»(فجر/89،13) و در دو آیه واژه جَلْد (تازیانه زدن) آمده است: «فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة»(نور/24،2، 4)؛ همچنین در برخی آیات دیگر نیز از ضرب و عذاب کافران یاد شده است (انفال/8،50؛ محمّد/47،27) که برخی مفسران آن را به «زدن با تازیانههای الهی» تفسیر کردهاند.[9] در این آیات افزون بر مجازات برخی گناهکاران در دنیا با تازیانه، از تازیانههای عذاب الهی نیز سخن به میان آمده است.
تازیانه زدن، کیفر مجرمان:
اشاره
تازیانه زدن، کیفر مجرمان:
در فقه اسلامی تازیانه زدن، کیفر پارهای جرایم مقرر شده است. مواردی از این کیفرها و احکام آن در قرآن آمده است:
1. حدّ زنا:
1. حدّ زنا:
در صدر اسلام بنابر آیات 15 ـ 16 نساء/4، مجازات زنان مرتکب زنا*، زندانی کردن آنان در خانه تا زمان مرگ و مجازات مردان زناکننده، آزار دادن آنها مانند راه ندادن به مجالس و دشنام دادن بود[10]: «والّـتی یَأتینَ الفـحِشَةَ مِن نِسائِکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم فَاِن شَهِدوا فَاَمسِکوهُنَّ فِی البُیوتِ حَتّی یَتَوَفّـهُنَّ المَوتُ اَو یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا * والَّذانِ یَأتِیـنِها مِنکُم فَـاذوهُما».برخی مفسران حکم آیه اول را مربوط به زنان زناکننده محصن (شوهردار) و آیه دوم را مربوط به زنان و مردان
زناکننده غیر محصن دانستهاند.[11] شماری دیگر آیه نخست را درباره مساحقه و آیه دوم را مربوط به لواط شمردهاند.[12] به نظر بیشتر مفسران[13] احکام مذکور با نزول آیه 2 نور/24 که مجازات زنان و مردان زناکننده (غیر محصن) را 100 ضربه تازیانه دانسته، نسخ شده است:«الزّانِیَةُ والزّانی فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة...».برخی ناسخ احکام مزبور را حدیث نبوی دانستهاند که مجازات زناکننده غیرمحصن را 100 تازیانه و یکسال تبعید و کیفر زناکننده محصن را 100 تازیانه و رَجم (سنگسار) معین کرده است.[14] البته برخی نسخ مزبور را نپذیرفتهاند. مستند آنان ایناست که احکامی که در آیات 15 ـ 16 نساء/4 آمده، از ابتدا به زمانی معین محدود بوده و مراد از «یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا»در آیه 15، محدودیت آن احکام تا زمانی است که حکم جدید (جَلْد و رَجْم) بیانشود.[15] به نظر برخی دیگر، مراد از فاحشه، جرم مساحقه یا مفهومی اعم از آن است و احکام یاد شده اصولا نسخ نشدهاند[16]، به هر حال، کیفر زنا در مورد مردان و زنان غیر مُحصن به استناد آیه2نور/24 جَلْد یعنی 100ضربه تازیانه است.[17]
برخی از فقهای شیعه[18] و اهل سنت[19] زانی محصن را نیز به استناد عموم آیه مشمول کیفر جَلْد شمردهاند؛ با این توضیح که ابتدا مجازات جَلْد و سپس حد رَجْم در مورد زناکار محصن اجرا میشود. درباره وجوب اجرای کیفر جلد بر زناکننده اهل ذمه، نیز به عموم این آیه استناد شده است.[20]
برخی به استناد این آیه و با این استدلال که عموم قرآن با خبر واحد تخصیصپذیر نیست، صرفاً قائل به کیفر جلد برای همه زانیان (محصن و غیر محصن) شده و کیفر رجم را نپذیرفته و گفتهاند که حد رَجم با این آیه نسخ شده است[21]؛ ولی فقهای شیعه و اهل سنت پاسخ دادهاند که اولا رجم در سنت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)پس از نزول این آیه وجود داشته است. ثانیاً تخصیص عمومات قرآن با خبر واحد از دیدگاه علم اصول ممکن است. ثالثاً ادله وجوب رجم، روایات متواتر است نه خبر واحد.[22]
میزان کیفر جلد برای بردگان به نظر فقها نصف کیفر زناکننده آزاد (غیربرده) یعنی 50 ضربه تازیانه است[23]، زیرا در آیه25 نساء/4 مجازات برده زناکننده نصف کیفر غیر برده ذکر شده است: «فَاِن اَتَینَ بِفـحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَی المُحصَنـتِ مِنَ العَذاب».مراد از «المُحصَنـت»با توجه به ابتدای آیه، زنان آزاد و غیر برده و مراد از «العَذاب» کیفر جَلْد است، زیرا درباره مجازات رجم نصف قابل تصور نیست.[24] این مجازات شامل همه بردگان زناکننده، زن باشند یا مرد، محصن (همسردار) باشند یا غیر محصن و نیز برده جوان و سالمند میشود.[25]
2. حد قذف:
2. حد قذف:
کیفر آنان که زنان پاکدامن را به زنا متهم کنند و نتوانند برای اثبات ادعای خود، 4 شاهد بیاورند، 80تازیانه است: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَة».(نور/24،4) گفتهاند: این آیه درباره کسانی نازل شده که به یکی از همسران پیامبر نسبت ناروا دادهاند و گفته شده: پس از نزول این آیه، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)سه نفر را به سبب این جرم تازیانه زد.[26] به نظر فقها مجازات مذکور در این آیه به مورد نزول و نیز قذف* کنندگانِ زنان عفیف اختصاص ندارد، بلکه عام است و همه کسانی را که به مردان و زنان پاکدامن نسبت ناروا دهند، دربرمیگیرد.[27] البته به موجب این آیه برای ثبوت کیفر جلد برای قذف کننده (قاذف)، قذفشونده (مقذوف) باید شرایط «اِحصان» را دارا باشد که مراد از آن در این آیه، وجود شرایط پنجگانه بلوغ، عقل، آزاد بودن، اسلام و پاکی اززناست.[28]
حدّ قذف بردگان به نظر برخی فقها به استناد آیه مذکور، که میان برده و غیر برده تفاوتی نگذاشته و نیزاحادیث، 80 تازیانه است[29]، در حالی که شماری از فقها با استناد به آیه 25 نساء/4، که میزان کیفر بردگانرا نصف مجازات غیر بردگان شمرده، حد قذف برده را 40تازیانه دانستهاند.[30]
به نص آیه 4 نور/24 از قذف کننده هیچگاه ادای شهادت پذیرفته نمیشود:«... و لا تَقبَلوا لَهُم شَهـدَةً اَبَدًا ...».برخی مذاهب اهل سنت از جمله حنفیان و مالکیان عدم پذیرش گواهی او را
منوط به اجرای حکم جَلد دانستهاند[31]؛ ولی فقهایشیعه بدین استناد که از آیه، تعلیقِ این حکم بر اجرای حد فهمیده نمیشود، به مجرد ثابت شدن قذف، شهادتِ قذف کننده را فاقد اعتبار میدانند.[32]
هرگاه کسی گروهی را قذف کند، به نظر فقهای حنفی و مالکی تنها یک حد باید بر او جاری شود، زیرا به نظر آنان، از آیه 4 نور/24: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـت»استفاده میشود که اگر یک نفر چندین نفر (مُحْصَنات)را قذف کند، صرفاً مشمول یک کیفر یعنی 80 تازیانه است؛ ولی فقهای امامی و شافعی بر آناند که مراد از این آیه، که در آن هم قاذف و هم مقذوف به صورت جمع آمده، آن است که هرکسی یکی از محصنات را قذف کند، مشمول کیفر جلد است؛ یعنی هر قذفی یک کیفر دارد.[33]
در صورتی که صحّت مدعای قذف کننده با شهادت گواهان کافی ثابت شود یا قذف شونده خود اقرار کند[34]، به استناد مفهوم آیه 4 نور /24: «ثُمَّ لَم یَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداء»کیفر تازیانه زدن قذف کننده ساقط میگردد.[35]
اگر قذف کننده از کار خود پشیمان شده، توبه کند، به نظر بیشتر مذاهب اسلامی، جز حنفیان، شهادت وی پذیرفته میشود و از شمار فاسقان بیرون میرود[36]؛ ولی هیچگاه از کیفر جَلْد مبرا نخواهد شد، زیرا به نظر آنان استثنا در آیه 5نور/24: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک»تنها به نیمه دوم آیه قبل:«ولا تَقبَلوا ... هُمُ الفـسِقون»باز میگردد.[37] به تعبیر برخی فقها، کیفر جلد از آن رو که حق قذف شونده به شمار میرود، زایل نمیشود.[38] فقهای حنفی بر آناند که توبه قاذف تنها فسق او را از میان برمیدارد، زیرا استثنا تنها به جمله پایانی آیه قبل باز میگردد، بنابراین در صورت اجرای حد جلد بر قاذف، دیگر هیچگاه شهادت او پذیرفته نمیشود.[39]
از مواردی که حد قذف (80 تازیانه) ساقط میشود، صورتی است که مردی همسر خود را به زنا متهم کند و با انکار این امر از سوی زوجه، میان آنها لِعان» صورت گیرد. کیفیت وقوع لعان که در آیات6ـ9 نور/24 بیان شده، بدین ترتیب
است که شوهری که همسر خود را به زنا متهمکرده و شاهدی جز خود ندارد، برای اسقاط حد قذف از خود 4 بار شهادت دهد که راست میگوید و سپس بگوید: لعنت خدا بر من اگر دروغگو باشم. در صورتی که زوجه اتهام شوهر را نپذیرد، باید برای اسقاط حد زنا از خود 4 بار شهادت دهد که وی دروغ میگوید و سپس بگوید: غضب خداوند بر من اگر او راستگو باشد.[40] درباره شأن نزول این آیات گفتهاند که پس از نزول آیه مربوط به حد قذف، سعدبن عباده نزد پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: اگر کسی همسر خود را در حال زنا ببیند و احضار شهود ممکن نباشد، تکلیف او چیست؟ اگر او را بکشد، قصاص خواهد شد و اگر نسبت زنا به او بدهد، مشمول حد قذف خواهد بود که آیات مذکور نازل شد و حکم مسئله را بیان کرد. در برخی روایات، مورد نزول آیه شخصی به نام هلالبن امیه گزارش شده است.[41] پس از تحقق لعان، عقد ازدواج پایان می یابد و آن دو برهم حرام ابدی میشوند.[42] ( =>لعان)
3. نحوه اجرای کیفر تازیانه:
3. نحوه اجرای کیفر تازیانه:
درباره چگونگی اجرای کیفر جلد در منابع فقهی، برپایه احادیث، احکام الزامی و غیر الزامی متعددی ذکر شدهاند. از جمله این احکام، وجوب یا استحباب حضور جمعی از مؤمنان در هنگام اجرای حد جلد بر زناکار است:«و لیَشهَد عَذابَهُما طَـائِفَةٌ مِنَ المُؤمِنین».(نور/24،2) با توجه به کاربرد فعل امر: «لیَشهَد»در این آیه، اکثر قریب به اتفاق فقها به وجوب آن قائل شدهاند.[43]
درباره حداقل شمار کسانی که حضور آنان برای اجرای حد جلد ضروری است، آرای بسیاری در منابع فقهی و تفسیری مطرح شده است؛ برخی فقها حضور دست کم 10 نفر و برخی دیگر 7 نفر را لازم دانستهاند.[44] شماری دیگر، به مناسبت تعداد گواهان لازم در زنا به حضور 4 نفر قائل شدهاند.[45] برخی فقها، از جمله ابن ادریس، بدین استناد که کمترین تعداد جماعت، که واژه«طائفه»در آیه به معنای آن است، سه نفر بوده و از آن رو که برای تحقق طائفه که از ریشه طَوْف به معنای احاطه کردن است، باید حداقل سه نفر حاضر باشند، حضور دست کم سه نفر را ضروری شمردهاند.[46] برخی دیگر، حضور یک نفر را نیز کافی دانستهاند[47]؛ همچنین بسیاری از فقهای
شیعه[48] و اهلسنت[49] با استناد به آیه 2 نور/24: «ولاَتَأخُذکُم بِهِما رَأفَةٌ فی دینِ اللّه»گفتهاند که ضربههای تازیانه نباید خفیف و بدون درد باشد، بلکه باید محکم نواخته شود، هرچند شماری دیگر از فقها بر آناند که تازیانه باید به طور متوسط زده شود.[50] در برخی روایات اهلبیت(علیهم السلام) نیز به شدید بودن ضربات تازیانه درباره زناکاران اشاره شده است[51]؛ همچنین برخی با استناد به این آیه جلوگیری از اجرای حد یا پذیرش وساطت برای اسقاط حد جلد را مردود شمردهاند.[52]
فقها به استناد آیه 97 آلعمران/3:«مَن دَخَلَهُ کانَ ءامِنـًا»، اجرای حدود از جمله حد جلد را در حرم الهی بر کسی که به آنجا پناه برده، روا نمیدانند، بلکه گفتهاند که باید وی را از جهت آب و خوراک در تنگنا قرار داد تا از آنجا خارج شود و سپس حد بر او جاری گردد.[53]
بر افراد بیمار تا زمان بهبودی و نیز زنان باردار تا زمان زایمان و سپری شدن دوره شیر دادن حد جلد جاری نمیشود.[54] البته در مورد بیمارانی که بهبودی آنان ممکن نیست، دستهای شامل 100 تازیانه (در مورد زنا) به هم منضم شده و یک بار بر بدن آنان زده میشود. مستند این حکم حدیثی است که به موجب آن، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)این چنین عمل کرد و به آیه 44 ص 38 استناد فرمود که بنابر آن، حضرت ایوب مأمور شد تا سوگند خود را درباره مجازات همسرش که از فرمان خداوند سرپیچی کرده بود با دسته 100 شاخهای گندم عملی سازد: «خُذ بِیَدِکَ ضِغثـًا فَاضرِب بِهِ و لا تَحنَث».[55]
تازیانه عذاب:
تازیانه عذاب:
در آیه 13 فجر/89 عذاب نازل شده بر اقوام پیشین به «فرو آوردن تازیانه عذاب بر آنان» یاد شده است: «فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب».به نظر برخی مفسران این تعبیر استعارهای از آن رو در آیه ذکر شده که اعراب تازیانه زدن را سختترین کیفر بدنی میدانستهاند[56]، چنان که برخی گفتهاند: رنج و عذاب شلاق از شمشیر بدتر است.[57] برخی نیز
گفتهاند که مراد از «سَوْط عَذاب» هر چیزی است که خداوند به سبب آن انسانها را عذاب کرده است[58]؛ همچنین در آیاتی دیگر از زدن فرشتگان بر صورتها و پهلوهای کافران هنگام جان کندن آنان یاد شده است: «و لَو تَرَی اِذ یَتَوَفَّی الَّذینَ کَفَروا المَلَـئِکَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم واَدبـرَهُم».(انفال/8،50 نیز محمّد/47،27) به نظر برخی مفسران، ملائکه هنگام احتضارِ کافران با تازیانههایی از آتش بر صورت و پهلوهای آنان میزنند تا جانشان را بگیرند[59]؛ همچنین کافران در دوزخ نیز با گرزهای آهنین مجازات میشوند: «و لَهُم مَقـمِعُ مِن حَدید».(حجّ/22،21) برخی از مفسران و اهل لغت مراد از «مَقـمِعُ مِن حَدید»را تازیانههای آهنین دانستهاند که کافران با آن عذاب میشوند[60]، افزون بر این برخی در تفسیر آیه 12 سبأ /34 که از مجازات جنیان در عهد حضرت سلیمان(علیه السلام)یاد کرده گفتهاند: فرشتهای همراه سلیمان بود که جنیان متخلف از فرمانِ او را با تازیانه آتشین تنبیه میکرد.[61]